امشب از خویشتن جدا شده ام
مثل یک راز بر ملا شده ام
دردهای نگفته را بگذار
با غمی تازه آشنا شده ام
آمدم تا تو ... از خودم رفتم
موجی از جنس کوچه ها شده ام
هم شما آفتاب من شده ای
هم من آیینه شما شده ام
چه بگویم که بی حضور شما
سنگ زیرین آسیا شده ام
دست تقدیر بشکند که چنین
به شب غصه مبتلا شده ام
…
آخرین حرف امشبم این است